
تاریخ معاصر ایران چه تأثیری بر تولیدات ادبی کشور داشتهاست؟ به مناسبت برگزاری جلسه «ایران در نوشتار: گذشته و امروز» در کتابخانه بریتانیا [۱۸ فوریه ۲۰۱۵ - ساعت ۱۸:۳۰] با موضوع ادبیات معاصر ایران، نیما ملکمحمدی ادبیات معاصرایران را همراه با تأثیرات شرایط اجتماعی بر آن معرفی میکند.
نیما ملکمحمدی
در شعردوستی ایرانیان همین بس که میگویند هر ایرانی طی زندگی خود لااقل یک بار طبعش را برای سرودن شعر میآزماید. به این ترتیب شنیدن آثار شاعران کلاسیک فارسی و ابیاتی متعلق به شش تا نه قرن پیش طی گفتگوهای روزمره، از زبان مجریان رادیو و تلویزیون و حتی حین سخنرانیهای سیاسی اتفاقی معمول و عادی است. ولی متاسفانه این علاقهی گسترده به شعر و شاعری، منتج به شکلگیری یک فرهنگ کتابخوانی قوی در میان عموم مردم نشده است و اقبال عمومی به آثار ادبی معاصر طی دورههای مختلف تحت تاثیر عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با فراز و نشیبهای متعددی همراه بوده است.
به رغم وجود سابقهای غنی در ادبیات کلاسیک، از شکلگیری ادبیات مدرن ایران کمتر از صد سال میگذرد. اگر آثار صادق هدایت (۱۳۳۰-۱۲۸۱) در زمینه داستان و نیما یوشیج (۱۳۳۸-۱۲۷۴) در زمینهی شعر را سرآغاز ادبیات مدرن ایران بدانیم، از همان آغاز دو عامل تاثیرگذار در زمینهی شکلگیری و گسترش ادبیات مدرن ایران قابل شناسایی است: نخست آشنایی با ادبیات معاصر غرب و تاثیرپذیری از روندها و گرایشهای ادبی و آخرین تحولات فکری و فلسفی اروپا، و دوم وقوع تحولی سیاسی در ایران و ایجاد زمینهای پویا برای تبادل نظر و عرضه و انتشار بدون محدودیت آثار ادبی و فکری.
وقوع انقلاب مشروطیت (۱۲۸۵) در ایران که با تشکیل نخستین مجلس شورای ملی و انتشار انبوهی از روزنامهها و نشریات تازه همراه بود، محملی برای رشد نخستین نسل از نویسندگان مدرن ایرانی فراهم کرد. بازگشت نخستین فارغالتحصیلان ایرانی که برای تحصیل به دانشگاههای اروپا و عمدتا فرانسه اعزام شده بودند، منجر به ورود موج جدیدی از افکار تجددخواهانه و ترجمهی آثار ادبی و فکری جدید غرب شد. صادق هدایت و نیما یوشیج هر دو در مدرسهی فرانسویزبان سنلوئی درس خوانده بودند و هر دو با آثار نویسندگان غربی معاصر خود آشنایی داشتند. علاوه بر این هدایت خود شماری از آثار چخوف، کافکا و... را به فارسی ترجمه کرد و مقدمهی مفصلی در جهت معرفی آثار کافکا به فارسیزبانان نوشت.
بوف کور (۱۳۱۵) شاهکار سورئالیستی ـ مالیخولیایی هدایت، نخستین رمان مدرن ایرانی و واکنشی به فضای استبدادزدهی جامعهي ایران در پی شکست آرمانهای مشروطیت است. راوی که نمادی از روشنفکر مطرود و شکستخوردهی ایرانی است، مدتهاست پی برده «چه ورطهی هولناکی» میان او و دیگران وجود دارد، و اکنون تنها برای سایهاش که روی دیوار افتاده مینویسد تا خودش را بهتر بشناسد.
سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که با ورود نیروهای متفقین به ایران و تضعیف حکومت مرکزی همراه بود، شاهد رونق فضای سیاسی و آغاز به کار احزاب و نشریات مستقل متعددی است [تنها بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ حدود ۵۰۰ روزنامه و مجله مختلف منتشر میشود]. نخستین کنگرهی نویسندگان ایران هم طی همین دوره و در تیرماه ۱۳۲۵ برگزار میشود. صادق چوبک، بزرگ علوی، جلال آلاحمد و ابراهیم گلستان از برجستهترین نویسندگانی هستند که طی این دوره آغاز به کار میکنند. تعهد عمیق اجتماعی و سیاسی در کنار بهرهگیری از تکنیکهای مدرن و نوآوریهای ادبی که ناشی از آشنایی با آثار نویسندگانی همچون همینگوی، اشتاینبک و فاکنر است، از ویژگی نویسندگان این دوره است. آلاحمد و چوبک در آثار خود به جنگ خرافات و اقتدار پدرسالاری میروند و زندگی طبقات محروم و کارگران را مورد توجه خود قرار میدهند. بزرگ علوی که از فعالان بلندپایهی حزب توده ایران هم بود، نخستین زندان نوشتهها را منتشر کرد و در داستانهایش به توصیف جنبههای شخصی و عاطفی تجربهی زندانیان سیاسی پرداخت. تضاد میان نوجویی جوانان از فرنگ برگشته با عقبماندگی، خرافات و خفقان سیاسی از دیگر مضامین مورد توجه علوی و دیگر نویسندگان این دوره است.
از اوایل دههی ۱۳۴۰، به تدریج نسل تازهای از نویسندگان و شاعران به عرصه میآیند که علاوه بر آشنایی بیشتر با آثار نویسندگان غربی، تجربیات نخستین نسل نویسندگان و شاعران مدرن ایران را هم پشت سر خود دارند. کاسته شدن تدریجی از خفقانی که در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حاکم شده بود هم شرایط اجتماعی مطلوبی برای فعالیت نویسندگان این نسل فراهم میکند. یک دههی منتهی به انقلاب ایران، یعنی بین سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۸ را از این لحاظ میتوان دورهی طلایی ادبیات مدرن ایران نامید. طی این دوره نفوذ اجتماعی و سیاسی نویسندگان به طرز قابل ملاحظهای افزایش یافت و آثارشان در تیراژهای چند ده هزار نسخهای به فروش میرسید. رمانهای سووشون (سیمین دانشور) و شازده احتجاب (هوشنگ گلشیری) در کنار آثاری چون همسایهها (احمد محمود) و جای خالی سلوچ (محمود دولتآبادی) از جمله مهمترین آثاری هستند که طی این دوره منتشر شدهاند.
گلشیری که از طریق محفل ادبی اصفهان و نشریهی این محفل موسوم به جُنگ اصفهان با آرای نظری و انتقادی روز غرب همچون نظریه رمان نو و آثار نویسندگانی چون الن ربگریه، مارگریت دوراس و خورخه لوئیس بورخس آشنا شده بود، در رمان شازده احتجاب (۱۳۴۸) ضمن روایت زوال یک خاندان اشرافی، دستاوردهای هدایت را در زمینهی ساختار و زبان رمان چند گام به جلو میبرد. سیمین دانشور هم به عنوان نخستین رماننویس زن ایرانی، در رمان رئالیستی سووشون (۱۳۴۸) به توصیف هرج و مرج ناشی از ورود قوای متفقین به استان فارس ایران در نیمهی اول سال ۱۳۲۲ میپردازد و تلاشهای زری قهرمان زن رمان برای حفظ خانه و کاشانهاش از تندباد حوادث آن سالها را روایت میکند. موفقیت دانشور در پرداخت شخصیتهای پرتعداد و توصیفی پویا از حوادث و ماجراها از نقاط قوت این رمان است. همسایهها (۱۳۵۵) هم روایت سالهای بلوغ و جوانی خالد در شهر اهواز است و وقایع مربوط به ملی شدن صنعت نفت را در پسزمینهی خود دارد. توصیف دقیق تحول شخصیت اصلی رمان، از نخستین تجربیات جنسی تا دستیابی به آگاهی و بیداری سیاسی، از مهمترین دستاوردهای محمود در این شاهکار رئالیستی است.
در پاییز سال ۱۳۵۶ یعنی در فاصلهی یک سال به پیروزی انقلاب، برگزاری شبهای شعر گوته با همکاری کانون نویسندگان ایران در مرکز فرهنگی سفارت آلمان، منجر به اجتماع جمعیتی ده هزار نفری برای شنیدن سخنرانی و شعرخوانی شصت نویسنده و شاعر شد که اغلب آثاری در مخالفت با جو اختناق و سانسور حاکم خواندند.
در دههی شصت با وقوع جنگ ایران و عراق و شکلگیری فضای بستهی سیاسی و ایجاد محدودیت بر سر راه انتشار آثار شماری از نویسندگان، ادبیات ایران تا حد زیادی پویایی و رونق خود را از دست داد. وقوع جنگ و مشکلات اقتصادی ادبیات را تا حد زیادی از فهرست دغدغههای مردم خارج کرد. در عین حال، مهاجرت شمار زیادی از نویسندگان و شاعران برجسته که به دلیل روابط خود با گروههای سیاسی اپوزوسیون ناچار به مهاجرت شده بودند، موجب ایجاد نوعی خلاء در فضای ادبی ایران شد.
فضای افسردهی حاکم بر ادبیات کمابیش تا سال ۱۳۷۶ ادامه داشت. ریاستجمهوری محمد خاتمی و اوجگیری جنبش اصلاحات که با انتشار انبوهی روزنامه و نشریهی تازه همراه بود، بار دیگر فضای مناسبی برای رونق ادبیات ایجاد کرد. نسل جدیدی از نویسندگان جوان با بهرهگیری از این فضای تازه به انتشار آثار خود پرداختند و شماری از آنها همچون حسین سناپور و زویا پیرزاد، در کنار جلب توجه محافل ادبی و منتقدان، موفق به دستیابی به تیراژهای چند ده هزار تایی و برقراری ارتباط با مخاطبانی شدند که طی سالهای گذشته از بازار کتاب قهر کرده بودند. آغاز به کار جوایز ادبی بخش خصوصی و صفحات ادبی روزنامههای متعددی که طی این دوره منتشر شدند، نقش به سزایی در بازگشت رونق به فضای ادبیات ایران داشتند. آغاز به کار طیف متنوع و پرتعدادی از نویسندگان زن هم از دیگر دستاوردهای این دوره است، چنان که بیش از نیمی از نویسندگانی که مجموعه داستان یا رمان اول خود را منتشر کردهاند و همچنین اکثریت برندگان جوایز ادبی خصوصی طی این دوره زن هستند.
این روند که طی سالهای ریاستجمهوری محمود احمدینژاد (۱۳۹۲-۱۳۸۴) با افزایش سختگیری وزارت ارشاد در اعطای مجوز انتشار و تعطیلی شمار زیادی از روزنامهها و نشریات مستقل تا حد زیادی مختل شده بود، بار دیگر طی ماههای اخیر با افزایش اعطای مجوز از سوی وزارت ارشاد و ایجاد فضایی مناسبتر برای فعالیت نشریات مستقل، باعث شده نشانههایی از رونق به بازار کتاب ایران بازگردد.
در رویای مخاطب جهانی
از همان زمان که صادق هدایت دو داستان کوتاهش را به زبان فرانسوی نوشت، نویسندگان ایرانی در رویای دستیابی به مخاطب بینالمللی و فرا رفتن از مرزهای زبان فارسی بودهاند. وقوع چند موج بزرگ مهاجرت طی سه دههی اخیر و افزایش ارتباط جامعه ایران با محافل فرهنگی بینالمللی، موجب شده توجه به ادبیات ایران و ترجمه آثاری از زبان فارسی به زبانهای اروپایی طی سالهای اخیر افزایش یابد. هر چند دلایل سیاسی و ژئوپلتیک هم در این میان بیتاثیر نیست. این گرایش حتی گاه در عنوان کتابها هم مشهود است، مانند مجموعهای که در سال ۲۰۰۷ تحت عنوان ادبیات محور شرارت با ترجمه آثاری از نویسندگان ایرانی، عراقی و کرهشمالی منتشر شد.
طی این دوره شماری از نوبسندگان مهاجر یا نسل دوم مهاجران ایرانی از قبیل آذر نفیسی و مرجان ساتراپی که آثارشان را به زبانهای دوم خود مینویسند، موفق شدهاند با آثارشان به جریان اصلی ادبیات غرب راه پیدا کنند. هر چند گروهی از منتقدان، این نویسندگان را متهم به ارائهی تصویری اگزوتیک و غیرواقعی از ایران میکنند که با انتظارات مخاطبان غربی و آن چه از ایران در ذهن دارند هماهنگی داشته باشد. محمود حسینیزاد، نویسنده و مترجم، در گفتگویی با سایت فارسی بیبیسی ضمن اشاره به این موضوع میگوید: «تا زمانی که در قرن بیست و یک هنوز و هنوز کتابهایی از ما میخواهند و چاپ میکنند که در آنها تصویر قرن هیجده و نوزده شرق باید باشد، زنهای کتکخورده و بدبخت، کودکان تجاوز شده، مردهای بدهکار، شهرهای کثیف، ساواک و شکنجه و چه و چه و چه.... اصلا تلاشی صورت نمیگیرد...کافی است نگاهی بیندازید به کتابهایی که در چند سال اخیر از ادبیات ایران به انگلیسی و المانی و فرانسه و ایتالیایی و غیره ترجمه شده است. »
اما در کنار این گونه آثار، ترجمههایی از آثار نویسندگان شاخصِ ساکن در ایران هم طی سالهای اخیر منتشر شده، آثاری که اغلب توسط ناشران کوچک و فاقد قدرت تبلیغاتی منتشر شدهاند و به همین خاطر اغلب از دستیابی به مخاطب وسیع ناکام ماندهاند. ترجمههای نه چندان مناسب و فقدان مقدمهها و پاورقیهای روشنگر که به وضوح زمینهی کار کمک کنند هم در این میان دخیل بودهاند.
اما به یمن این تلاشها، اکنون مخاطبان انگلیسیزبان علاقمند به آشنایی با ادبیات معاصر ایران، طیف کاملی از آثار نویسندگان نسلهای مختلف ادبیات ایران را در اختیار دارند. شاید بهترین مدخل برای ورود مخاطبان غربی به فضای ادبیات معاصر ایران، گلچینی باشد که در سال ۲۰۰۶ و از سوی انتشارات آرکید با همکاری انجمن جهانی قلم منتشر شده است: روزگار غریبی است، نازنین: گلچین ادبیات معاصر ایران. در این کتاب ۶۶ اثر از ۴۳ نویسنده و شاعر ایرانی گردآوری شده که شعر، داستان، قطعاتی از رمان را شامل میشود. این کتاب در ارائهی تصویری کلی از آثار نویسندگان شاخص ایرانی طی سه دههی گذشته، از جمله موفقترین آثاری است که تاکنون به زبان انگلیسی منتشر شده است.
:: موضوعات مرتبط:
خانواده ,
ادبیات معاصر ,
,
:: برچسبها:
ادبیات معصر ,
ایران ,
شعر ,
آثار ادبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 404
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2